با این نفس های جدایی قلبم آگاه
عبرت گرفتم از زبانِ دلفریبــــت
هر گز نبوده آرزو دوری و اوهــام
مست قسم گشتم و ایمای نصیبت
***
گر آسمان سنگ نهد مشتِ بزرگـی
روی تمام خانه ها باریده بـــــاران
اصلا نمی گویم یکی شانص تو را بود
یا دشمنی می کردی با قلبِ پریشان
***
خیلی عجیب است این کلام بی مروت
داغون شد قصر دلم مشکل خریــدن
وقتی که گفتی مکر تو با روی بــرّان
دست و عصای پیریم از تو بریــدن
***
آخر بدی کردی به حق داد خواهـــم
پیمانه بودم در غذای با نمــــــک را
خوردی ولذت ها کشیدی از تب من
شبهای تنهایی کشیدم در فلــک را
***
باشد دو روزی می رسد آهت به نرمی
بار دیگر اشک تو را شل می نگـــارم
در آسمان خورشید بودی لیکن امروز
فانوس دود آلود شبهای بهــــــارم
***
حاشا به حرف ابلهان گوشت کری داشـت
مطلوب دینار تو بوده خاطراتـــــــــــش
گر می کشی دست کمک دارت زدن زود
بر روی موج غصه های آب و آتـــــش
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 06/10/1392
:: برچسبها:
سنگ بزرگ ,
:: بازدید از این مطلب : 1691
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0